مشهد به دلیل وجود بارگاه منور رضوی از دیرباز محلی برای برگزاری آیین ها، مناسک و مراسم مختلف مذهبی و شیعی بوده است، چنان که برگزاری این مراسم در ابعاد مختلف از کوچک و محلی تا بزرگ و شهری و کشوری، توجه مردم و اهالی فرهنگ و هنر و رسانه را به خود جلب کرده است، اما به دلایل مختلف، بازتاب این آیینها به خصوص آیینهای عاشورایی در قالب هنر سینما، بسیار کمرنگ و کم اثر بوده است.
ما مشهدیها آن چنا ن که بایدوشاید، تاکنون اثر منحصربه فرد و ماندگاری در هیچ کدام از انواع تولیدات سینمایی همچون مستند و داستانی و پویانمایی (کوتاه و بلند) از آیینهای عاشورایی تولید نکرده ایم بااینکه مصالح و ملزومات آن را بیشتر از هموطنانمان دراختیار داشته ایم. در سینمای کشور نیز به جز فیلمهای سینمایی روز واقعه، سفیر یا رستاخیز اثر درخوری درباره عاشورا ساخته نشده است. این آثار نیز هیچ کدام درباره آیینهای عاشورایی نیستند و درباره خود واقعه عاشورا ساخته شده اند.
از این منظر از نظر ملی نیز دست ما خالی است. تلویزیون نیز باتوجه به تکثر تولیداتش در قالبهای مختلف چه درباره واقعه عاشورا و چه آیینهای مرتبط با آن، نتوانسته است به این مهم دست یابد. این رسانه به جز یکی دو سریال تلویزیونی موفق (که تکرار بیش از حد همانها نیز مایه شوخی در فضای مجازی شده است) درباره آیینها نتوانسته است کار درخوری انجام دهد، بااینکه در جای جای کشور، آیینهای مرتبط با عاشورا به شکلهای بسیار متنوع برگزار میشود و زمینه برای چنین تولیداتی به خوبی فراهم است.
به تازگی با افزایش رسانهها و سهولت دسترسی به ابزارها و امکانات پیشرفته تصویربرداری و محل عرضه و نمایش محصولات سینمایی و تصویری و همچنین تعدد مراسم و مناسک مرتبط با واقعه عاشورا، تعداد زیادی از علاقهمندان به ساخت فیلم (اغلب مستندسازان) دست به تهیه و تولید چنین آثاری میزنند و نهادها و سازمانهای دولتی و غیردولتی، بودجههایی را برای تولیدات این چنینی اختصاص میدهند، اما همچنان دست ما از آثار فاخر و ماندگار خالی است.
این وضعیت، معلول عوامل و علتهای مختلفی است که یکی از آنها مناسبت زدگی است؛ یعنی تولید کنندگان این آثار در طول سال، هیچ به این موضوع نمیاندیشند و درنهایت چند روز مانده به برگزاری این آیین ها، بنا به سفارش یا خودانگیخته به فکر ساخت اثری از آن مراسم میافتند؛ به همین دلیل بیشتر این آثار شکل مستند گزارشی به خود میگیرند؛ و درنتیجه اغلب گزارشی صرف از یک رویداد یا شخصیت هستند و قابلیت بازساخت و نفوذ به هسته معنایی یا انتقال روح حاکم بر آن آیین به مخاطب را ندارند.
از همین مدخل، میتوان به علت دیگر این وضعیت پرداخت؛ یعنی درک نداشتن از روح حاکم بر آیین ها. نکته جالب اینجاست که خالق و مخاطب همه آیینها انسان است؛ یعنی برگزارکننده و تماشاگر آیین ها، انسانها هستند.
در همه هنرها ازجمله سینما نیز همین رابطه برقرار است؛ یعنی آفریننده اثر و مخاطب هر دو انسانند؛ انسانی با ظرفیتهای احساسی و عاطفی مشترک، نامحدود و متنوع. همین ظرفیت است که بین واقعه عاشورا و سوگ سیاوش در شاهنامه در دو سوی فرهنگ کشورمان پیوند ایجاد میکند و سپس در شهدای انقلاب اسلامی یا جنگ تحمیلی بازتولید میشود.
درواقع درک روح آیین و همچنین انتقال این روح به اثر و مخاطب است که ارزشمند است و، چون کار سختی است، دیر به دست میآید. همچنین شناخت دقیق و عمیق از انسان و آنچه به دنبال آن میگردد، برای ساخت اثر هنری ماندگار لازم است. متاسفانه برخی سازندگان این آثار، برداشتی سطحی یا تبلیغاتی از آیینها دارند و به همین دلیل، قادر به درک روح آن نیستند و درنتیجه قدرت انتقال آن به مخاطب را نیز ندارند.
شناخت زمینههای تاریخی، اسطورهای و فرهنگی آیینها و همچنین شناخت انسان امروزی و درک روح و روان او و همچنین زمانهای که در آن زندگی میکند و آشنایی با روان و ناخودآگاه جمعی جامعه، از مقدمات تولیدات ماندگار و موثر از آیین هاست؛ به عنوان نمونه تولیدکنندگان آثار هالیوودی علاوه بر استفاده از آیینهای موجود و چندصدساله، موفق به ابداع آیینهای جدید نیز شده اند و با تلفیق آیینهای ملتهای مختلف یا ترکیب آیینها و اساطیر برای فیلمهای فانتزی یا تخیلی شان، آیینهای جدیدی ابداع و حتی کاری میکنند که مخاطب علاوه بر باور این آیین ها، به آنها علاقهمند و از آنها متاثر شود.
سینمای مشهد، صرف نظر از جنبههای هنری، باید برای ثبت وقایع نگارانه و مستند این آیینها تلاش کند، به گونهای که فرزندان ما برای دیدن آیینها و مناسک پدرانشان درمیان آثار ضعیف و تبلیغاتی یا تولیدات تخیلی و غیرواقعی دیگران، سرگردان و گمراه نشوند.